با لقمه نان ساده با آب گریه میکرد بیدار گریه میکرد، در خواب گریه میکرد وقتی عبا میانداخت هنگام نمازش از نالهی بلندش محراب گریه میکرد قلّاب و صید میدید یاد سهشعبه میکرد یاد رباب میکرد قلّاب گریه میکرد هنگام ذبح حیوان میزد به صورت خود میگفت وای از شمر، قصّاب گریه میکرد پیراهن حسین را بر نیزه تاب دادند حرف لباس میشد بیتاب گریه میکرد از ازدحام بازار خیلی بدش میآمد حرف کنیز میشد خونبار گریه میکرد