سیدمهدی میرداماد

با این که زخمیِ دردی

455
40
(با این‌که زخمیِ دردی
داری می‌سوزی می‌سازی) ۲
با این دست ورم کرده
برا من سفره می‌ندازی

سرت چی اومده داری
نشسته راه میری تو
می‌خوام دستای بی جونِ
منو بازم بگیری تو

چشای من پر از اشکه
که تو چشماتو می‌بندی
حالا حسرت به دل موندم
برام یک‌بار می‌خندی

تو افتادی ز پا اما
علی رو روبه راه کردی
دیدی آخر تو این خونه
پای تابوتو وا کردی

حالا اون‌که شبش تاره
منم زهرا منم زهرا
اونی‌که دست به دیواره
منم زهرا منم زهرا
حالا اون‌که شبش تاره
منم زهرا منم زهرا

مگه از یاد من میره
به سنگ قبر محک خوردی
حلالم کن سر من از
کس و ناکس کتک خوردی

شیار در گرفت آتیش
روی پهلوت شرار افتاد
طناب از دست من وا شد
ولی دستت ز کار افتاد

مگه از یاد من میره
چه حرفایی شنیدم من
داری میری نمی‌دونی
چه خاکی بر سرم میشه

برو یار جوون من
برو دردات کم میشه
برو تو عرش محسن رو
بغل کن فاطمه فردا
پیمبر رو زیارت کن
بجای ما همه فردا
****
لا لالالا گل پونۀ من
کجا رفتی گل خونۀ من
بذار باز سرت رو
روی شونۀ من

لالا لالا
راضی بودم یکم دیر بخوابی
ولی سیر بخوابی
نه اینکه عزیزم
با این تیر بخوابی

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش