چهل شبه چشم انتظارم چهل شبه که خواب ندارم چهل شبه میخوام برادر رو خاک قبرت سر بذارم چله نشین داغم چله نشین دردم این همه راهو اومدم دورت بگردم افتادم از نفس اگرچه با نام توو نفس گرفتم هر جوری بود از دست نیزه سرتو آخر پس گرفتم از سفر اسارت از سفر جسارت سوغات آوردم پیرهن رفته به غارت با اینکه هرچی بود تو خیمه دشمن ما از کینه برده راحت بخواب عزیز زینب معجر خواهر دست نخورده خواهرتو توون گفتنشو نداره خودت بخون حرفامو از چادر پاره از داغ تو اگه خمیدم از داغ دخترت شکستم سرپنجه هام اگه که زخمه قبرشو کندم با دو دستم از وقتی که اسیر شد سه ساله تو پیر شد از تازیونه ها تنش مثه کویر شد حسین من حسین من **********