نمیشه باورم که وقت رفتنه تموم این سفر بارش رو شونهی منه کجا میخوای بری؟ چرا منو نمیبَری؟ حسین این شبِ آخری چقدر شبیه مادری! باید جوابتو با نفَسم بدم بدون من نرو، تورو به کی قسم بدم؟ قرارمون چی شد که بیقرار هم باشیم هرچی که پیش اومد باید کنار هم باشیم من روی خاک و تو سوار مَرکبی من توی قلبِ تو اما تو چشمِ زینبی آهستهتر برو، بذار منم باهات بیام حسین دیگه نمیکِشه پاهام، که پابهپات بیام دلنگرونِ خواهرت باش، حسین به فکر اشک دخترت باش، حسین فردا بلا سرت میارن داداش خیلی مراقب سرت باش باشه برو ولی زینب فدا بشه راضی نشو روی تنت برو بیا بشه تنهای بیسپاه، مظلومِ بیگناه جلوی مادر دست و پا نزن تو قتلگاه