چه کنم آتشی افتاده به جانم

چه کنم آتشی افتاده به جانم

[ سیدمهدی میرداماد ]
چه کنم آتشی افتاده به جانم، چه کنم
آتش از آب دو دیده ننشانم نکنم چه کنم

تو در این شهر ، فقط چشم به راهم هستی
ای همیشه نگرانم ، نگرانم چه کنم

گوشه‌ی خانه ، من و چار جگر گوشه‌ی تو
غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم

زرهم پشت ندارد ، به تو پشتم گرم است
بی‌سپر بعد تو با خَس ندانم چه کنم

اهل خانه همه دَم بهر تو دَم می‌گیرند
بهر این سینه‌زنان نوحه نخوانم چه کنم

در جوار تو به من خانه‌نشینی سهل است
گر نمانی تو و من بی تو بمانم چه کنم

در رَه خانه و مسجد که زمین خوردم من
از همان لحظه شده ورد زبانم چه کنم

*******
اشک غریبی چکیده
بوی جدایی وزیده

معلومه از حال و روزت
شب شهادت رسیده

نفس بکش نفس بریده
فاصله افتاد تو نفس‌هات

نفس بکش نفس بریده
که داره بسته می‌شه چشمات

مرو مرو، مرو یا زهرا... 

خمیده‌ی سربلندی
وقتی می‌بینم می‌خندی

ولی می‌دونم دوماهه
سرت رو از درد می‌بندی

می‌خوام بگم پیشم بمونی
ولی می‌دونم نمی‌تونی

برو که داری تو فراقت
منو تو آتیش می‌سوزونی

نظرات