ای جانِ جهان، جهانِ جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دَمِ مسیحا الغوث یا حضرت صاحبالزمان ادرکنی یا صاحبالزمان... **** اوّل هر منبر و کتاب و رساله زینتِ نام بلند توست قباله از تو نوشتیم سالها و نگنجد شأن حدیث تو در هزار مقاله چشم همه بوده بر جمال تو روشن عقل بشر مانده در علوم تو واله ماهِ شب تارِ دین تویی و کشیده است نور خداوند گِرد روی تو هاله هر که ندارد تو را یقین که همیشه از طرف چاه رفته است به چاله آنچه کلام تو بود، تالیِ قرآن آنچه نبود از تو، نیست جز زباله عشق تو در شیعه ارث نسل به نسل است بندهی عشقیم ما، سُلاله سُلاله عالِم دهر است هر کسی که بنوشد از اقیانوس عِلم تو دو پیاله هر چه نوشتیم از مقام تو کم بود از تو سرودن نمیرسد به اِطاله غربتِ تو رازدارِ داغ مدینه است لعن خدا باد بر مذاهب ضاله صحن تو خاکی شده است، حکمتش این بود تا که بِرویَد به خاک پاک تو لاله شامل لطف خدا شده است هر آن کس سر بدهد در عزای جدّ تو ناله هاتفی از غیب در حوالیِ روضه داد دلم را به این گریز حواله نای دویدن به پای اسب ندارند پیرِ محاسن سفید و طفل سهساله