پژمرده‌ام ای بهار کی میایی

پژمرده‌ام ای بهار کی میایی

[ حاج مهدی سماواتی ]
پژمرده‌ام ای بهار، کِی می‌آیی؟
خورشیدِ در انتظار کِی می‌آیی؟

ای ظلم شبِ تیره شده روزِ بشر 
ای صاحبِ ذوالفقار کِی می‌آیی؟

رسید مژده که سر زد هلالِ ماه صیام
مَهِ دعا و نیایش، مَهِ درود و سلام

دهید مژده تمامِ گناهکاران را
که حکم عفو شده از سوی خدا اعلام

مَهِ نماز و مَهِ روزه، ماهِ استغفار 
مَهی که پُر بُوَد از لطف خاص و رحمت عام

مباد ماهِ خدا بر تو بگذر ای دوست 
که بهر خود ندهی کارِ مثبتی انجام

شقی‌ست آن که خداوندگار حیِّ غفور 
وِرا نبخشد و گردد مَهِ صیام تمام 

چه صبح‌ها که نفس‌ها در آن بُوَد تسبیح
چه لحظه‌ها که بُوَد خوابِ آن رکوع و قیام

به هوش باش که تقوا نکوترین عمل است
کلام ختمِ رُسُل باشد این خجسته پیام

خوشا کسی که زِ افتادگان بگیرد دست 
خوشا کسی که به کارِ خدا کند اقدام

حلال باد وصال خدا بر آن بنده 
که بگذرد زِ خطا و حذر کند زِ حرام

بکوش بهر نماز و دعا چه روز و چه شب 
بخوان کتاب خداوند را چه صبح و چه شام

از آن شراب که ساقیِ آن خداوند است 
بگیر در عطش روزه و بریز به کام 

به یاد تشنگیِ روز حشر اشک بریز 
برای تشنه‌لبِ کربلا بسوز و مدام 

به یاد حنجر خشکیده‌ی امام حسین 
بنوش آب و بگو با سرشکِ دیده سلام

اگر گرسنه شدی یاد کن زِ طفل حسین
که بی‌غذا دلِ شب خفت در خرابه‌ی شام

اگر که دختر نُه ساله‌ی تو روزه گرفت
دَمِ غروب که از دست می‌دهد آرام

بسوز و اشک بر آن کودک گرسنه بریز
که جای نان به سرش سنگ ریخت از لب بام

اگر تلاوت قرآن دلت ربود از دست
به قدر و کوثر و یاسین و زخرف و انعام

بریز اشک بر آن لب که شد زِ چوب کبود
بیار یاد زِ بزم شراب و رأسِ امام 

سلام باد بر آن سر که شد به نیزه بلند 
گَهی به نخل، گَهی در تنور کرد مقام 

برای یوسف زهرا بلند گریه کنید
که از گلوی بریده به شیعه داده پیام

چو آب سرد بنوشید یاد من باشید 
که تشنه‌کام مرا کشت خصمِ خون‌آشام

نظرات