سقای دشت کربلا

(سقّای دشت کربلا
اباالفضل اباالفضل اباالفضل)2

دستش شده از تن جدا
اباالفضل اباالفضل اباالفضل

(ولله إن قَطَعتمو یمینی
اباالفضل اباالفضل)2

إنی اٌهامی ابداً عن دینی
اباالفضل اباالفضل 

(غرق خون شد پیکر
ساقی کرب‌‌وبلا)2

(شد کنار علقمه)2
(دست او از تن جدا)2

(ذکر ما شد این سخن
جان من عبّاس من)2

جان من عبّاس من....

(تا که بر فرقش عدو
زد عمود آهنین)2

(آه و واویلا که شد)2
بی‌پسر ام‌ّالبنین

کنار علقمه غوغاست
سرم بر دامن زهراست

ز پشت پرده‌ی خونین چشمم
کبودی رخش پیداست

(ای اهل حرم میر و علمدار نیامد)2
علمدار نیامد، علمدار نیامد

(سقّای حسین سید و سالار نیامد)2
علمدار نیامد، علمدار نیامد

(امشبی را شه دین در حرمش مهمان است)2
(مکن ای صبح طلوع)2

(عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است)2
(مکن ای صبح طلوع)2

امان از دل زینب....

(به خوابم نیزه می‌بینم برادر
سر و سرنیزه می‌بینم برادر)2

(دو چشمم را که بر هم می‌گذارم)2
سرت بر نیزه می‌بینم برادر

امان از دل زینب....

ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده

دست و علم و مشک، سه حرف عشق است
افسوس، ز هم این سه جدا افتاده

(دامن‌کشان رفتی
دلم زیر و رو شد)2

چشم حرامی با
حرم روبه‌رو شد

(بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم)2

(آب به خیمه نرسید
فدای سرت)2

حسین قامتش خمید
فدای سرت