بنگر به زمین خُلدِ مُخَلَّد شده پیدا نادیده رُخ خالق سَرمد شده پیدا در بيت ولا روی محمد شده پيدا با خَلق بگوئيد که احمد شده پيدا حق داده به شاه شهدا دستهگل امروز تبريک بگوئيد به ختم رُسُل امروز خيزيد که حَورا غزل عشق سروده آئيد که از کعبه علی جلوه نموده فرزند حسين بن علی چهره گشوده دل از پدر و زينب و عباس ربوده پيداست در او جلوهی پيغمبر و آلش گلبوسه گرفته حسن از ماه جمالش برَداد به هستی شَجَر عصمتِ ليلا حَورا ز بهشت آمده بر خدمت ليلا انداخت گل از وَجد و شَعف طلعت ليلا لبخند زند فاطمه بر صورت ليلا با آمنه گوئيد عروست پسر آورد سر تا به قدم مثل تو پيغامبر آورد در ظلمت شب مرغ سحر خوش خبری کرد خورشيد حسين بن علي جلوهگری کرد بيرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد طفلی که به مخلوقِ دو عالم پدری کرد بر خلق صفا داد صفا داد صفا داد هر درد شفا داد شفا داد شفا داد او باقی و خوبانِ دو عالم همه فانيش پيران همه مَرهون عنايت به جوانيش تا آن سوی عالم اثر لطف نهانيش صد باغ بهار است به يک برگ خزانيش او قلب نبی، عشق علی جان حسين است جانش نتوان گفت که جانان حسين است زينب شده مبهوت به سيمای نکويش ليلا زده از پنجهی دل شانه به مويش با خنده گشودند همه ديده به سويش از بوسهی عباس گل انداخته رويش تا ديد پدر طَلعت نورانی او را بوسيد سر و صورت و پيشانی او را اين است که رُخ رنگ شد از خون خدايش اين است که بوسند سر و رو ، شهدايش اين است که جان همه عالم به فدايش اين است که گفته است معاويه ثنايش نامش علی و اَشبَه مردم به رسول است ريحانهی ريحانهی زهرای بتول است اين يوسف ليلاست که يوسف شده ماتش پيوسته فرستاده ز کنعان صلواتش هم محو کمال آمده هم محو صفاتش آثار محمد مُتَجلّی است ز ذاتش يعقوب اگر صورت زيباش ببيند از شوق دگر در بَرِ يوسف ننشيند ای خِيل ملائک ز سَماء لاله فشانيد امشب شب عيد است همه مدح بخوانيد عيدی خود از يوسف زهرا بستانيد از جام طهورا همگان را بچشانيد با شادی و با خنده و با زمزمه امشب تبريک بگوئيد به زهرا و به زينب ای سايهای از قامت و قد تو قيامت وی موکب دل را سر کوی تو اقامت اسلام ز زخم بدنت يافت سلامت زيباست بر اندام تو ديبای امامت لطفی که به سوی حرمت راه بپوئيم ميلاد تو را پيش تو تبريک بگوئيم تو مِهر فروزانِ سماوات هُدائی تو مثل عمو چشم و چراغ شهدائی تو زنده به عشقی و در اين راه فدائی تو خون خدا و پسر خون خدائی با عشق تو ز آغاز سِرِشته گل ميثم تو در دلي و هست مزارت دِلِ ميثم صبّ علی محمد علی اکبر آمد... صلّ علی محمد عجب گُلی درآمد اللهم صلّ علی محمد و آل محمد... بر جلوهی روی ماه مهدی صلوات بر جَذبهی هر نگاه مهدی صلوات ما را نَبُود چو هدیهای درخورِ او بفرست به پیشگاه مهدی صلوات