نیستی تا پس از این اشک مرا پاک کنی حقش این بود که امشب تو مرا خاک کنی سرِ مزار تو هر بار آمدم گفتم تو کاش آمده بودی سرِ مزارِ علی *** فاتح خیبر زِ در واکردن عاجز گشته است *** کار تنت زیاد ولی وقت من کم است یک شب برای شستوشوی این بدن کم است *** ای کاش که در تمامِ عالَم اَحَدی بر صورتِ یار خود نچیند لَحَد