امام مسلکش از مردم زمانه جداست

امام مسلکش از مردم زمانه جداست

[ سید محمود علوی ]
(امام مَسلَکَش از مردمِ زمانه جداست)۲
امام مَظهَرِ اِحقاقِ حقِ دینِ خداست

امام گرچه خودش بنده‌ی خداوند است
درست مثلِ خداوند، بی هَمانَند است

یقین بدان که مُبَریٰ زِ شَک و تردید است
امام سایه ندارد، امام خورشید است

امام کعبه‌ی سیّار و خلق محتاج‌اند
خلایق‌اند که او را همیشه محتاج‌اند

خلایق‌اند که باید به او سلام کنند
به کعبه واجبِ شَرعیست اِحترام کنند

اگرچه خَلق بدونِ امام مَحروم است
امام و خلقِ جهان لازم‌اند و مَلزوم‌اند

اگرچه خلقِ جهان را زِ اوست شَأنیَّتی
به هر امامِ جماعت سِزاست جمعیتی

اگرچه دین خداوند بی‌نیاز از ماست
بدونِ مردمِ دنیا امام هم تنهاست

سَرِ خَلافت اگر خلق اِختلاف کنند
امام چاره ندارد مَگَر مَصاف کند

بَنا به نَصِ روایت امام چون کعبه است
که واجب است جهان گِردِ او طواف کند

مطیعِ اَمرِ امامت همیشه پشت ولیست
اگرچه خلق علیه وی اِئتِلاف کند

مطیعِ امرِ ولی بین کوچه‌ها باید
بَنا به خواست او تیغ را غَلاف کند

غَلاف گفتم و بازویی آمده یادم
مَگَر که قافیه اینک مرا مُعاف کند

قیام هِمَت و عَزمی رفیع می‌خواهد
امامِ شیعه مُحِب نه، مُطیع می‌خواهد

امامِ شیعه به تاریخ خوش نَگَشته دلش
دَمی به همهمه‌ی شیعیانِ مُنفَعِلَش

امام شیعه‌ی خود را عزیز می‌خواهد
سَرِ بِرَهنه و شمشیر تیز می‌خواهد

حدیثِ دینِ خدا حرفِ تیغ و پیکار است
اطاعت از وَلیُ الله سخت دشوار است

مُطیع بَهرِ اطاعت همیشه آماده است
چنان که حضرت صادق نِشانِمان داده است

هر چه از دَرد و بَلا بَر سَرِ حیدر افتاد
دادِ بی داد که یک روز به جَعفَر افتاد

یارب این شعله چرا وِل کُنِ این طایفه نیست
باز از خیمه گذشت و روی این دَر افتاد

وضویش خورد به هم، بَسکه تکانش دادند
سَرِ سجاده‌ی خود با دل مُضطَر افتاد

با عصا هم بدود باز زمین می‌اُفتد
بی عصا رفت و به هر کوچه مُکَرَر افتاد

تا زمین خورد صدا زَد زِ جِگَر وا اُماه
پشتِ در یاد زمین خوردن مادر افتاد

پیر مرد است بگذارید عصا بردارد
لااَقَل رَحم نمایید عَبا بردارد

مادرش خورد زمین، خورد زمین، خورد زمین
جلویِ چشمِ علی فاطمه با سَر افتاد

فِضه آمد کُمَکَش وَر نه مُصیبَت می شد
فِضه با دیدنِ او پهلوی کوثر افتاد

(گریه‌ی غربت زن قاتلِ شوهر باشد)۲
پس عجب نیست بگوییم که حیدر افتاد

آخرِ روضه‌ی ما حرفِ حسین است، حسین
دِشنه با حَنجَرِ خشکیده‌ی او دَر افتاد

وَلیُ الله به یک ضربه تَنَش برگشته
گذرِ شِمر به این ناحیه آخر اُفتاد

حسین....

(آنکه دَر سجده فقط پای خدا می اُفتاد)۲
وقتِ قتلِ علی اکبر شد و بدتر افتاد

نظرات