پیوسته لبریز از آه سردم

پیوسته لبریز از آه سردم

[ سید محمود علوی ]
پیوسته لبریز، از آهِ سَردَم
بارِ سفر رو، آماده کردم

تو هر، نفس، آماجِ دردم

جلوی، چشمِ اَهلِ خونم
نیمه شب، اُفتادن به جونم
ندادن، لحظه‌ای اَمونَم

حُرمَتِ، خونم و شکوندن
منو تو، کوچه‌ها کشوندن
جونَمو، به لَبَم رِسوندن

وای اَمون ، اَمون از این غریبی...

با دیده‌ای تَر، دَر بینِ بَستَر
روضه می خونم، با یادِ مادر

خدا، شدم، شکسته بال و پَر

هر لحظه قلبم، دَر اِلتِهابه
موندن تو این شهر، واسم عذابه

رو بازوهام، جای طنابه

منم و، قلبی زار و مُضطَر
که شده، هم‌نوای حیدر

توی این، لحظه‌های آخر

شبیهِ، ابر نوبهارم
که به یاد، حسین می‌بارم

غمِ کربُبَلا رو دارم

وای اَمون، اَمون از این غریبی...

یه آهِ سرد و زدن، دعا می‌کرد و زدن
ما گریه می‌کنیم آخه، یه پیرِمرد و زدن

غریبِ آلِ زهرایی، مُرَوِجَ العاشورایی
روضه می‌خونی، تنهایی

جَدَمو، می‌زدن، گوشه‌ی قتلگاه
فِرقَةٌ بِالسُیوف، فِرقَةٌ بِالرِماح

نظرات