ميرسد از منبر كوفه ندای او به گوشم كه ای تمام خلق عالم من امامُ العالمينم من علیام عالیام دانای اسرار نهانم انجماراء سمايم كار پرداز زمينم من به قرآن باء بسم الله رحمن رحيمم مومنون و كوثر و طاها و قدر و ياء و سينم آل عمران مائده اعراف توبه هود نوحم مؤمن و شوراء و فتح و صافات و حشر و تينم مقصد رمز الم نشرح لك صدرك منم من زآنكه آرامش به قلب پاك ختم المرسلينم مقصد ذات حق از السابقون السابقونم حجت الله ام وصی رحمة و اللعالمينم دست سرمد، يار احمد، ماه مفرن، زیب مسند مهر امجد، نور ایزد، من امامُ العارفینم دائم هستم، قائم هستم، عالِم هستم، حاکم هستم واصل هستم، فاصل هستم، مرشد روحُ الاَمینم تا قيامت گر شود تفسير از نهج البلاغه نيست خطی از خطوط صفحهی علم اليقينم من معز المومنينم من مذل المشركينم من بصير بالعبادم، من هدی للمتقينم گفته قرآن چنگ بايد زد به حبلِ الله جميعا اهل عالم دست پيش آريد من حبل المتينم باد و خاك و آب و آتش در پی فرمانگذاری در شمال و در جَنوب و در يصار و در يمينم بینوایان را نوایم، دردمندان را دوایم بی پناهان را پناهم، بی مُعینان را معینم من همان شاهم که شبها جای خواب و استراحت مونس طفل یتیمم، یار هر ویران نشینم من همان شاهم كه مَشك پير زن گيرم به دوشم من همان شاهم كه دست حق بوَد در آستينم روز يار خلق و شب همبازی طفل يتيمم همنشينی با گدایی را به شاهی برگزينم گر ببینم اشک غم میریزد از چشم یتیم میرود تا عرش اعلی آه از قلب حزینم ***** شاعر: محمدرضا نجفی *******