اولین روز است بیگهواره میگردی علی یک شبه مادر برای خود شدی مَردی علی آخرین باری كه بستم بند این قنداقه را بر دلم افتاد دیگر برنمیگردی علی **** آتش به جان باغ یاس افتاد اربابِ ما به التماس افتاد **** زانویت را جمع کردی بس که پیچیدی زِ تیر دستها را جمع کردی بس که پُر دردی علی **** میارمت گلوی تو به مویی بنده خدا کنه نشه سر از تن تو کَنده گوهرمی برات حقیره این خاک ششماهه شدی اسیرِ این خاک از خونِ گلوی تو شرمندهام با دستام یه قبر کوچیک کَندم **** تیری که استخوان اباالفضل را شکست آن تیر را به حنجر این پسر زدند **** هُرم لبهای تو زد شعله به جانم پسرم قصّهی آب برای تو بخوانم پسرم داغ تو چون علیاکبر، کمرم را خم کرد نعره خواهم زنم از دل، نتوانم پسرم بیهوا تیر رسید و نفَسم بند آمد نظری کن که گرفتهست زبانم پسرم **** سینهات را نرم کردی زیر سُمّ اسبها تا که جای راحتی باشد برای اصغرت **** یه جوری حرمله زد با سهشعبه سر ناز تو روی دوشم افتاد صدای شیوَنی از خیمه اومد گمونم مادرت از غصّه جون داد جسمت رو دستمه ولی روم نمیشه برم حرم جواب مادر تو رو چی بِدم من ای پسرم؟ **** دلم آغوش گرم تو رو میخواد خرابه سرده و دارم میلرزم هوا سرده ولی عیبی نداره من از تاریکیها خیلی میترسم **** از کسی که سر تو رو رو نیزه بست میاد از اون که دندون تو رو با سنگ شکست بدم میاد یه شب جا موندم و اومد سراغم همون مَردی که با من خیلی بد بود الهی که دلش آتیش بگیره که دل سوزوندنو خیلی بلد بود همش میگفت: عموت کجاست؟ حالِ تو رو نگاه کنه بگو از علقمه بیاد دست بستهت رو وا کنه **** سوختی سوختم شبیه همیم تو آغوشِ هم، ضریحِ همیم با تن، بیتن، برای منی کمَم که بیای، بابای منی پای زخمم به تو نرسید نبودی که زجر موهامو کشید کارِ دنیاست، دو تا دلِ تنگ بهم برسن تو کاخِ یزید **** سلطان کربلا چو تمنّای آب کرد دشمن به تیرِ حرمله او را جواب کرد **** اصغرِ من لای لای، از غمِ تو وای وای گریه کند های های، چشم عزادارم