حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند رَدِ دو دست اباالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیستِ عالم میان کوچه و گودال بیجواب بماند به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال بناست زائر تو زیر آفتاب بماند ای انتهای غربت و غم، ابتدای تو کمتر بیان شده غزلی در رثای تو قرآن نخوان که راهِ گذر بند آمده ای من فدای قدرت جذب صدای تو تا گفت مستحقم و محتاج یک کمک گفتی بگیر، زندگی من برای تو اگر بهار تویی، شورهزار گلزار است اگر کریم تویی، سائلی نمیماند به حرف اگر ندهم دل زِ بیحضوری نیست تو چون به حرف درآیی دلی نمیماند **** از غربت دور از وطنان هیچ غمی نیست ای وای بر آن مرد که خانه غریب است تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغِ وقتِ من آیی که نیستم