بی امام حسن شدی

بی امام حسن شدی

[ سید محمد جوادی ]
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند 
رَدِ دو دست اباالفضل روی آب بماند 

حسن شدی که سوال غریب کیستِ عالم
میان کوچه و گودال بی‌جواب بماند 

به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال
بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

ای انتهای غربت و غم، ابتدای تو
کمتر بیان شده غزلی در رثای تو 

قرآن نخوان که راهِ گذر بند آمده
ای من فدای قدرت جذب صدای تو

تا گفت مستحقم و محتاج یک کمک
گفتی بگیر، زندگی من برای تو 

اگر بهار تویی، شوره‌زار گلزار است 
اگر کریم تویی، سائلی نمی‌ماند 

به حرف اگر ندهم دل زِ بی‌حضوری نیست 
تو چون به حرف درآیی دلی نمی‌ماند 

****

از غربت دور از وطنان هیچ غمی نیست 
ای وای بر آن مرد که خانه غریب است 

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغِ وقتِ من آیی که نیستم

نظرات