پسرم بس زبان دور دهان گردانده‌ای

پسرم بس زبان دور دهان گردانده‌ای

[ سید محمد جوادی ]
پسرم بس زبان دور دهان گردانده‌ای 
خرمن عمر مرا سوزانده‌ای

بس ترک خورده لبت خون جاری است
تیر آه تو به قلبم کاری است

ناگهان در خطبه‌ی آه آه امام
در خروش اهل کوفه اهل شام

از کمان حرمله تیری پرید
گوش تا گوش علی اصغر درید

******
با سوز و آب و تاب فقط گریه می‌کند
در زیر آفتاب فقط گریه می‌کند

یک دفعه آب خورد کمی شیر جمع شد
دیگر نخورد آب فقط گریه می‌کند

آه که با پشت خم پشت خیام حرم
نغمه‌سرایت به غم قافله سالار عشق

اصغر من لای لای، از غم تو وای وای
گریه کند های های چشم عزادار عشق

ای که به عشقت اسیر خیل بنی‌آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند

هرکه غمت را خرید، عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی‌خبر از عالمند

نظرات