آنکه گلوی تو را خراب نموده تا به ابد خانهاش خراب عزیزم در بغل من که رنگ خواب ندیدی بر نوک نیزه کمی بخواب عزیزم بس که خودم را زدم به پای تو عمه دست مرا بسته با طناب عزیزم آه بمیرم که زبان باز نکردی تا که بگویی تو آب آب عزیزم ***** یه جوری حرمله زد با سهشعبه سر ناز تو روی دوشم افتاد صدای شیوَنی از خیمه اومد گمانم مادرت از غصّه جون داد جسمت رو دستمه ولی روم نمیشه برم حرم جواب مادر تو رو چی بدم من ای پسرم ***** بس کن رباب حال تو بهتر نمیشود این گریهها برای تو اصغر نمیشود بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی ***** من از تاریکیِ شبهای این ویرانه میترسم تو را آوردهام اینجا که خورشید تابان خودم باشی پدر نزدیک بود امشب کنیر خانهای باشم به تو حق میدهم پاره گریبانِ خودم باشی رفتی که رفتی سایت سنگین شده الان یه ماهه رفتی که رفتی نگفتی دخترت چشمش به راهه تو رو خواستن گناهه رنگ پریده هم قشنگی خاکی رسیده هم قشنگی کوریِ چشم شمر حتی گلو بریده هم قشنگی