دیگر حسین را نتوانم بغل کنم

دیگر حسین را نتوانم بغل کنم

[ حمید دادوندی ]
دیگر حسین را نتوانم بغل کنم
این گل به باغبانى من گریه مى‌کند

از درد شانه، شانه نشد موى زینبم
باز او به ناتوانى من گریه مى‌کند

******
مهربونِ من، بازم وا کن چشماتو جونِ من
کجا میری زهرا بدون من، خانومم
فاطمه نرو ببین اشکای مرد خیبرو 
بمونی عوض می‌کنم درو، خانومم

******
(پلکی به‌هم بزن که بدانم تو زنده‌ای
بگشای چشم ناز و به چشمم نگاه کن
هرچند قتلگاه تو شد خانه‌ی علی
صرف‌نظر ز رفتن از این قتلگاه کن)

(قرار بود علی هر زمان به خانه می‌آید
غمی اگر به دلش هست پشت در بگذارد
ولی دریغ که آن در خودش بهانه‌ی غم شد
غمی که روی زمین و زمان اثر بگذارد)

(شب بود گل خانه‌ی ما را بردند
بی جان تن جانانه‌ی ما را بردند
آهسته در سوخته را وا کردند
خاکستر پروانه‌ی ما را بردند)

نظرات