
دوباره شب شد و سردرد دارد بميرم باز مادر درد دارد ****** همسایگان ز گریه مرا منع میکنند من جز زلال عاطفه دلخوش به چیستم نیلوفرم نشسته بخوانم نماز را مانند سرو اگر نتوانم بایستم این روزها کسی که عیادت کند مرا افتد در اشتباه و نداند که کیستم ****** بگو به شعله چه وقت دخیل بستن بود هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به میخ که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بردارد کشید و برد زد و رفت من نمیدانم حسن دقیقتر از ماجرا خبر دارد ****** اشک منو نگاه کن بسه دیگه حیا کن راه کوچه رو وا کن برو برو چی میخوای از جون مادرم نزن نزن، پای توئه خون مادرم ****** خدا کند که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن اینچنین بلا آورده ****** سخت است پیش چشم پسر زحر مادرش آن بی حیا ز روی حسن هم حیا نکرد ****** من ز ثانی اشاره را دیدم ضربههای دوباره را دیدم مادرم رو نشان نداد ولی تکهی گوشواره را دیدم ****** یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر، چهرهی هر ماهپاره بود از دستها مپرس که با گوشها چه کرد از مشتها بپرس که با گوشواره بود ****** مگذار تا حسین رود تشنهلب به خواب بیدار باش تا که بر او ساغری کنی ****** آزاد گشت آب ولیکن هزار حیف شد شیردار مادر و بی شیرخواره بود