حاج منصور ارضی

گریه در بین مناجاتم شبیه گوهر است

15727
276
گریه در بین مناجاتم شبیه گوهر است
چون خدا می گردد و دنبال چشمان تر است

احترام سفره را دارند اهل این محل
آب آبادی ما از آب حوض کوثر است

او نمی گیرد به دل اصلا نمی آرد به رو
این خدا با هر کسی بد کرده باشد بهتر است

داد و قالم را ندید و آبرویم را نبرد
سالها مشتی که میکوبم پناهش این در است

راستش خیلی بدهکاری به بار آورده ام
بار کج آورده‌‎ام این بار، بار آخر است

کارگرها میزنند از کار خود او می خرد
مفت و مجانی که می بخشد ما را بهتر است

این که می سوزاندت بشنو و باور نکن
هر که در آغوش گرمش سوخت حرف دیگراست

بچه بد را نزن پیش همه چون آخرش
آنکه میگیرد مرا در زیر چادر مادر است

دست خالی نیستم خاک نجف دارم به کف
دست کم منرا نگیرید اعتبارم حیدر است

دست من را زود بگذارید در دست حسین
بنده‌ی خوب خدا اسم درستش نوکر است

آرزوی من نماز صبح در کرببلاست
یک سحر پایین پا و یک سحر بالا سر است

زینت دوش نبی افتاده زیر دست و پا
دست و پا گم کرده زهرا هم همین دور و بر است

سر نمی‌برد بمیرم سینه‌اش سنگین شده
کندی قاتل گناهش گردن این خنجر است

نیزه‌ها اقسا نقاط پیکرش را میزنند
دیگر این گودال مدان جنگ خواهر است

هر کسی که میرسد سیلی به زینب میزند
هر کسی که میدود دستش به روی معجر است

******
دست از محاسنش بکشید

سر این سر برای چه دعواست
گرچه با ضربه‌های پی در پی

بارها روی خاک غلتیده
تا به امروز لحظه‌ای این مرد

پشت بر آسمان نخوابیده
جای گریه حسین میبینی؟

خون ز چشمان خواهرت جاری است
وقت مغرب رسیده از گودال

همه رفتن شمر ول کن نیست
تیغ را بر گلو کشید و کشید

آنقدر تا کند شد حَربه
چه بگویم چگون آخر سر

شد جدا با دوازده ضربه
****

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش