در عرش و فرش صحبت صحن و سرای توست پیداست که لوای دو عالم لوای توست در مجلست کلیم شدن پخش میشود این جلوههای موسوی در عزای توست در ما تو جلوه میکنی و گریه میکنی این یاحسین گفتن ما هم صدای توست در این دو ماه دین خدا زنده میشود اینها تمام از برکات عزای توست خونت که ریخت مالک هستی شدی حسین پس مکه و زمین نجف هم برای توست جویندهی کمال به شهر تو میرسد بالاتر از بهشت خدا کربلای توست با گریه میشود به فیوضات تو رسید پس روضهی تو واسطهی فیضهای توست صوت الحزین زینب تو شیعه پرور است سوز صداش باطن کرب و بلای توست ما را ببخش گریهی سیری نکردهایم چشمان خشک ما خجل از این عزای توست کی دست خالی از در این خانه رفته است دست پر است تا به قیامت گدای توست گریه کن تو حضرت زهراست والسلام جانم فدای حضرت زهرا فدای توست شبهای آخر است گدا را حلال کن این هم بساط سائل بی دست و پای توست دارد چه زود سفرهی تو جمع میشود دستم هنوز سائل آب و غذای توست --- همین ساعت که ما داریم خواب وصل میبینیم کسانی آن طرف دارند پیش یار میمیرند شبی از راه میآید که میخوابیم و میمیریم همان شب عدهای هستند که بیدار میمیرند وصیت نامهام را مینویسم روی دیوارت گدایان غالبند پشت همین دیوار میمیرند --- آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد کوه رویای من از بعد رفتنت خراب شد جای شکرش باقیه با اینکه از غمت میسوزم زیر سایتم چقدر خوبه کنارمی هنوزم دیگه دنیا، بدون تو به من نمیسازه هنوز میبینمت چشات بازه برا تو میخونم لالایی به اصرار، عمه منم یک خورده آب خوردم ببین برای تو هم آوردم ولی تو پشت خیمههایی بمیرم کاش همین حالا علی لالا علی لالا --- به تو گفتم ندارم شیر، نگفتم قهر کن با من بیا این شیرهی جانم، چرا با من نمیجوشی --- من میخواستم وایسی رو پای خودت نه روی نیزه همه دنیامو میدم تو بغلم باشی یه لحظه قول میدم اگه ورق برگرده و علی نمیره جوری لالایی بخونم حرملهم گریهاش بگیره تلاش کردم، حسین ازت بشنوه بابایی عصای دست نیزه دارایی بی تو از این زمونه سیرم گل یاسم، بگو کی از شاخه تو رو چیده سرت هنوزم بوی شیر میده برا تو میخونم لالایی بمیرم کاش، همین حالا علی لالا علی لالا --- هرکسی گوشش به حرفای منه دیگه از تشنگی فریاد نزنه بچه ها دست بابام خونی شده کمونم شیش ماهه قربونی شده عباشو طوری رو اصغر کشیده گمونم خیلی خجالت کشیده --- بزار یک بار دیگه من علی رو ببینم مگه من مادر چند تا پسرم که کشتنش هرکی خواست که بخونه تو هر روضه اولش آه بکشه بعد بگه بیچاره رباب شما که به برق سکه های کوفه دلخوشین خودتون بچه ندارین که بچه میکشین حرمله غذای من یک عمر خون جگر من ازت نمیگذرم خدا ازت نگذره