
جان من قول بده پیش کسی رو نزنی جان من قول بده زود برش گردانی طفل من تا بغل توست خیالم جمع است نکند حرمله را با خبرش گردانی *** حرم را ترک گفتم رفتم و باز آمدم امّا کبوتر برده بودم صید بی بال و پر آوردم گلو پاره، بدن گلگون، دهن خونین، دو لب خندان گل از بهر سکینه در عزای اکبر آوردم *** هر كی گوشش به سخن های منه دیگه از تشنگی فریاد نزنه هر چی یار داشته بابا فدا شده بچه ها دیگه بابا تنها شده بابای ما دیگه سقا نداره رفته و برای ما آب بیاره من از اون گوشه ی خیمه می دیدم حرفاشو با قوم كافر شنیدم می خواد از ماها خجالت نكشه داره از دشمنا منت می كشه نمی گم منت ذلت می كشه بلكه منت هدایت می كشه بچه ها دست بابا خونی شده گمونم شش ماهه قربونی شده عباشو طوری رو اصغر كشیده گمونم خیلی خجالت كشیده *** خواب دیدم بغلش کردم و شیرش دادم چشم وا کردم و دیدم بغلم خالی بود *** پسرم تموم هستمو گرفت پسرم راه شکستمو گرفت سر پیری سر زانو افتادم حرمله عصای دستمو گرفت ***