
خوب شد محسن من کشته شد آنجا ورنه من به این سینه به او شیر چهسان شیر میدادم ****** قرار بود که مثل حسن پسر باشی عصای دست من و پیری پدر باشی ببخش مادر خود را که با خود آوردت بنا نبود که آن روز پشت در باشی نخورده شیرِ مرا! مادرت به قربانت که میخ حادثه را خواستی سپر باشی ****** در هجوم دشمن و وقت خطر کی شنیده زن بیاید پشت در در دفاع از مرتضی ناچار شد هرچه شد بین در و دیوار شد من نمیگویم ز میخ در بپرس از گل نشکفتهی پر پر بپرس سینهی زهرا چرا خونبار شد هرچه شد بین در و دیوار شد یاس ما را جوهر نیلی زدند آنچنان بر صورتش سیلی زدند هر دو چشم مادر ما تار شد هرچه شد بین در و دیوار شد داغ شد میخ در و بیراهه رفت بعد از مادر سوی شش ماهه رفت راه شش ماهه کشی هموار شد هرچه شد بین در و دیوار شد گر نمیشد کشته محسن پشت در بین خون اصغر نمیزد بال و پر تیر کین همدست با مسمار شد هرچه شد بین در و دیوار شد