بیا و درد هجران محبان را دوا کن

بیا و درد هجران محبان را دوا کن

[ سید محمد نبوی ]
بیا و درد هجران محبّان را، دوا کن
نگاهی از کَرم، بر چشم‌های خسته‌ی‌ ما کن

تمام آفرینش، بی‌ تو باشد، جسم بی‌جانی
بیا با یک نظر بر خَلق، اِعجاز مسیحا کن

بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم
بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن

کنار عَلقمه، با مادر مظلومه‌ات زهرا
دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سَقا کن

بیا با اَشک کن همچون، عموی خویش، سقّایی
بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن

بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اَصغر
پسر که ذِبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن

بیا دست یداللهی، برون از آستین آور
طناب خَصم را، از دست‌های عمّه‌ات، وا کن

سَر بالای نِی، آوای قرآن، خندۀ شادی
بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن

نظرات