نوحوا علی الحسین که لب‌تشنه جان سپرد

نوحوا علی الحسین که لب‌تشنه جان سپرد

[ سید محمد نبوی ]
نوحوا علی الحسین که لب‌تشنه جان سپرد
بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد

نوحوا علی الحسین که مویش کشیده شد
جان داشت جدّ من که گلویش بریده شد

نوحوا علی الحسین که در بین ازدحام
با ضربه‌ی دوازدهم کار شد تمام

نوحوا علی الحسین که ذبحش حرام بود
چشمان او هنوز به سوی خیام بود

نوحوا علی الحسین که می‌دید خواهرش
تاراج می‌شود همه هستش برابرش

نوحوا علی الحسین که با ضجر کشتنَش
چیزی نمانده بود ز رگ‌های گردنش

*****

جدّ مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند

ناله زد مادر ما: دست به مویش نزنید
با تَه خنجر خود ضربه به رویش نزنید

خبر از حُرمت بوسیدن مادر دارید؟!
پای خود را ز لبان پسرم بردارید

*****
قتلگاه از خولی و شمر و سنان پُر می‌شود
با سرِ نیزه همه حجم دهان پُر می‌شود
با عقیقش دست و بال ساربان پُر می‌شود
جیب خولی از النگوی زنان پُر می‌شود
مَشک‌های خالی از آب روان پُر می‌شود
دست نامردی ز چوب خیزران پُر می‌شود

پیکرش مانند تابوت حسن سالم نماند
آه! حتّی تار و پود پیرهن سالم نماند
چون به تن جوشن نبود، اعضای تن سالم نماند
چیزی از ابرو و دندان و دهن سالم نماند
هیچ یک از استخوان‌های بدن سالم نماند
خُود روی سر نبوده پس سرش سالم نماند

راه نفس کشیدن ارباب بسته شد
در زیر چکمه سینه‌ی مولا شکسته شد

*****

کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام
نوبت به شمر و سینه و حنجر رسیده بود

هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد
امّا غروب کار به آخر رسیده بود
...
با نیزه می‌زدند در پیش خواهرش
با چکمه می‌زدند در پیش مادرش

با سنگ می‌زدند در پیش دخترش
رگ‌ها بریده شد در پیش خواهرش

سینه دریده شد در پیش دخترش
در خون تپیده شد...
...
ته گودال که جای پسر زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم مَرکب‌ها نیست

پیرهن از تنِ بی سر شده درآوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند

حُرمت مهریه‌ی مادر سادات شکست
آب می‌خواست ولی نیزه دهانش را بست
...
گریه کنید! مادر ما بی‌پناه بود
گریه کنید! مادر ما پا به ماه بود

نظرات