
سلام ای علوم خدا را امین پدرخواندهی علم، حق الیقین اگرچه ز نسل علی آمدی محمدترینی محمدترین چنان فانی عشق پاکت شدم ز سر حد مستی گذشتم ببین به قربان نازی که داری شما و آغوش بازی که داری شما به روی اسیرت نگارا بخند بر این بینوا دیدهات را نبند نگاهی که جاهلترین نوکرت ز دریای علمت شود بهرهمند امیر رسولان به تو داده دل مرا هم امیرا فکندی به ... حسنزادهای و حسینی خصال نگاهت قیامت لبت کام قند چه کردد از ان لب شه ظلم من کلام خصوصی بگویی به من من امشب ز چشم تو دم میزنم به نام نگاهت قلم میزنم رجب امده غرق شور و طرب شرر بر دل و جان غم میزنم سراپای من غرق لطف شماست دم از حسن صاحب کرم میزنم کدامین سحر میشود بنگرم کنار مزارت قدم میزنم و یا اینکه یک روز خوش بنگرم سر قبر پاکت علم میزنم ضریحی نداری نباشد غمت برای تو در دل حرم میزنم تو بالایی و ما در این قعر خاک الا حضرت عشق روحی فداک