ذکر یار دلربا کرده دلم

ذکر یار دلربا کرده دلم

[ حاج منصور ارضی ]
ذکر یار دلربا کرده دلم
یاد روی مه‌لقا کرده دلم

ذکر وجه‌الله اکبر کرده دلم
بازهم یاد خدا کرده دلم

کی غریبه بوده او در کوی دل
یاد یار آشنا کرده دلم

در نزول آیه‌های عشق او 
سینه را غار حرا کرده دلم

تا بدست آرد دل آن ماه را
روز توی خلوت سرا کرده دلم

تا در آن خلوت سخن گویم از او 
جاهلم، علم لَدُنّ جوید دلم 

کیست او روح قوام حوزه‌ها 
عالم علم تمام حوزه‌ها 

پایه‌ی فقه و اصول و فلسفه 
موجب ثبت و قوام حوزه‌ها 

شارح اسرار کل ما سِوی 
واضع مَشّی و مرام حوزه‌ها  

بحر من از مکتب تدریس او
جمله آیات عِزام حوزه‌ها

اعتبارست قدرت علمی او
یافته همواره نام حوز‌ه‌ها

تا ابد هرجا کلاسی دائر است 
واقعا مَرهون عِلم باقر است 

درس او، درس هدایت بود و بس 
مکتبش ظِلّ عنایت بود و بس 

درس او علمی به پویایی حق
شرح قرآن و ولایت بود و بس

درس او منظومه‌ای از عاشقی 
اصل احکام و روایت بود و بس

صد بیان تازه در درسش ولی 
درحقیقت یک حکایت بود و بس

یک حکایت که به صد شکل بَدیع
مشعل راه هدایت بود و بس

علم را مَلموس و عینی کرد او 
کل عالم را حسینی کرد او

صد چو اسماعیل، ذِبح راه او 
هفت حدیث ذکر یا الله او

کیست خورشید از خجالت در افق
مانده پنهان پیش روی ماه او

عِلم اِقرار جَهالت می‌کند
پیش تفسیر دل آگاه او

دانش و اندیشه صنع دست او
عالمی مدیون دانشگاه او 

یاد او در بین شیعه گم شده
وای از این غربت جان‌کاه او

پنجمین فرمانده ی دل‌ها بُوَد 
باقرِ عِلم بنی زهرا بُوَد 

چشم جان خیره به نورش بِنگَرد
فارغ از خود بر حضورش بِنگَرد

دیده پابند تجلیش شود
گر دمی نور ظهورش بِنگَرد

خانه‌ی دل لرزد و ویران شود
چون که جا پای عبورش بِنگَرد

مور هم کار سلیمانی کند
این سلیمان گر به مورش بِنگَرد

هرچه می‌خواهد ببیند غربتش
بر بقیع و بر قبورش بِنگَرد

کس نمیگیرد سراغ یاد او
اشک شیعه چلچراغ یاد او

او که این محفل به نامش دائر است 
در شب مستی به شورم ناظر است 

کیست این بت، بین توحید دلم
وقت جان باشد که بر او زائر است

در کتاب عشق ثاراللهیان 
آیه‌ای زیباست اما ساتر است 

خواستم از عشق گوید مدح او 
گفت جز حق، هر زبانی قاصر است 

از فلک پرسیدم این مه‌پاره کیست 
نعره‌ای زد این امام باقر است

ساقی میخانه‌ی کرب و بلاست 
راوی جانانه‌ی کرب و بلاست

******
ای گل درد آشنا وای از دلت
یادگار کربلا وای از دلت

شاهد اوج پرستو‌های عشق
برفراز نیزه‌ها وای از دلت

ای سه‌ساله دیده در زیر کتک
صابر دشت بلا وای از دلت

درد شلاق عدو افزون‌تر است
یا شرار ناسزا وای از دلت

گوش‌های غرق خون را دیده‌ای
ای به محنت مبتلا وای از دلت

نظرات