بی‌آبروست هرکه به تو رو نمی‌زند

بی‌آبروست هرکه به تو رو نمی‌زند

[ سید محمد نبوی ]
بی آبروست هرکه به تو رو نمی‌زند
هر کس که دل به نام تو بانو نمی‌زند 

بی شک به پیشگاه خدا سربلند نیست
هرکس که پیش پای تو زانو نمی‌زند 

هرچند قرن‌هاست به هر زخم تازه‌ای
دستی به غیر دست تو دارو نمی‌زند 

دردی به دردهای تو هرگز شبیه نیست
زخمی به زخم‌های تو پهلو نمی‌زند

خورشید آسمان علی! بعد رفتنت
با شام تار، صبح علی مو نمی‌زند

******
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا

نخِ چادر نماز وصله‌دارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارهازهرا

اگر درد است درد عشق تو، دردت به جان من
ز عشاقت نمی‌آید به‌جز قالو بلیٰ زهرا

غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت داده‌ای با مرتضی زهرا

چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینه‌ات شد جابه‌جا زهرا

******
راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش
این خانه‌ی علی‌ست که دیگر عزا گرفت

عمری‌ست دل به چشم تو بستم نگاه کن
زهرای من علی تو هستم نگاه کن

******
ای دل بریده تا نبریدم بلندشو
ای پر شکسته تا نشکستم نگاه کن

زانوی بوتراب به خاک آشنا نبود
بر خاک التماس نشستم نگاه کن

چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها
از هم هزار بار گسستم نگاه کن

ای یار کلمینی زهرا انا علی
زهرای من علی تو هستم نگاه کن

*******
حلالم کن حلالم کن که ماندم بی تو در دنیا
قرار بعدی‌ام در قتلگاه کربلا با تو

آتش کینه چه بد برگ و برم را سوزاند
ورق زندگی‌ام را لگدی برگرداند

به زمین خوردن من را همه آخر دیدند 
به امامی که زنش خورده زمین خندیدند

به خدا همسر حوریه هم آزار نداشت
بدنش طاقت آن ضربه‌ی مسمار نداشت

*******
باشد برو قبول علی بی‌پناه شد
باشد قرار بعدی‌مان قتلگاه شد

باشد برو که کرب‌وبلا گریه می‌کنیم
با هم کنار طشت طلا گریه می‌کنیم

*******
چون روز آخر بود، کار خانه کردم
گیسوی فرزندان خود را شانه کردم

نظرات