ای آنکه هستیام شدهای از قدیمها
6320
63
- ذاکر: حاج مهدی سلحشور
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام هادی (ع)
- مناسبت: شهادت امام هادی علیه السلام
- سال: 1399
ای آنکه هستیام شدهای از قدیمها
ای عاشق تو حضرت عبدالعظیمها
با گرد و خاک صحن تو ادغام شد گلم
ویران شده چنان حرمت بارها دلم
تاریکی جهان مرا نور مطلقی
ای جان فدای روی تو یا ایّها النقی
در گوشه گوشه همه عالم نوشتهاند
بنگرکه در متون کهن هم نوشتهاند
از بسکه سبک بخشش و لطفش جوادی است
گاهی توکل متوکّل به هادی است
بیشک همیشه بخشش تو عاری از چراست
ثروت همیشه نزد گدایان سامراست
ای خاک پات سرمه چشم امیرها
سر مینهند پای قدوم تو شیرها
بعد از تو بس که دل به تو حس نیاز کرد
صوفی نهاد دام و سرحقه باز کرد
یک عدّه با تو گر چه کمی هم قبیلهاند
در پشت دین و اسم شما غرق حیلهاند
بیزارم از تمامی ارباب های شهر
دل خستهام ز جعفر کذّابهای شهر
با سیب سرخ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمک این و آن شدیم
از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است
آقا پدر بزرگ گُلِ آخرین تویی
یعنی برای خواندن او بهترین تویی
تا از قفس تمام جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی
با یک دعای خود غم ما را مَهار کن
با یک دعای خود دل ما را بهار کن
بیتو بهار قسمت مردم نمیشود
هادی اگر تویی که کسی گم نمیشود
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جلد غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هر آن که از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما
هادی شدی که فاتح دلها شوی و بعد
از عاشقان فاتح خیبر شویم ما
هرکس غلام خوان شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
هادی شدی که در همه کوچههای شهر
از بانیان روضه مادر شویم ما
زخم زبان زدن به تو جور است دائما
وقتی که هم علی شدهای هم اباالحسن
آه ای امام شاعر ما شاعران سلام
ای چارمین علی گل حیدر نشان سلام
ای نام دلبرانه تو ذکر ناب ما
یک قطره از غدیریهات شد شراب ما
گفتم شراب و ذهن من انگار پر کشید
هی جرعه جرعه روضهی سر بسته سر کشید
دنیای شعر و شاعریام بیشراب باد
بزم شراب دفتر شعرم خراب باد
شعرم به سر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقت گریز شد به کجا میتوان گریخت
دندان گرفتهام به جگر روضه خوان بس است
تنها برای کشتن ما خیزران بس است
ای کشته حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه مقطّع الاعضا حسین جان
شاعر: محسن کاویانی
Mohjat.net
ای عاشق تو حضرت عبدالعظیمها
با گرد و خاک صحن تو ادغام شد گلم
ویران شده چنان حرمت بارها دلم
تاریکی جهان مرا نور مطلقی
ای جان فدای روی تو یا ایّها النقی
در گوشه گوشه همه عالم نوشتهاند
بنگرکه در متون کهن هم نوشتهاند
از بسکه سبک بخشش و لطفش جوادی است
گاهی توکل متوکّل به هادی است
بیشک همیشه بخشش تو عاری از چراست
ثروت همیشه نزد گدایان سامراست
ای خاک پات سرمه چشم امیرها
سر مینهند پای قدوم تو شیرها
بعد از تو بس که دل به تو حس نیاز کرد
صوفی نهاد دام و سرحقه باز کرد
یک عدّه با تو گر چه کمی هم قبیلهاند
در پشت دین و اسم شما غرق حیلهاند
بیزارم از تمامی ارباب های شهر
دل خستهام ز جعفر کذّابهای شهر
با سیب سرخ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمک این و آن شدیم
از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است
آقا پدر بزرگ گُلِ آخرین تویی
یعنی برای خواندن او بهترین تویی
تا از قفس تمام جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی
با یک دعای خود غم ما را مَهار کن
با یک دعای خود دل ما را بهار کن
بیتو بهار قسمت مردم نمیشود
هادی اگر تویی که کسی گم نمیشود
هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جلد غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هر آن که از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما
هادی شدی که فاتح دلها شوی و بعد
از عاشقان فاتح خیبر شویم ما
هرکس غلام خوان شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
هادی شدی که در همه کوچههای شهر
از بانیان روضه مادر شویم ما
زخم زبان زدن به تو جور است دائما
وقتی که هم علی شدهای هم اباالحسن
آه ای امام شاعر ما شاعران سلام
ای چارمین علی گل حیدر نشان سلام
ای نام دلبرانه تو ذکر ناب ما
یک قطره از غدیریهات شد شراب ما
گفتم شراب و ذهن من انگار پر کشید
هی جرعه جرعه روضهی سر بسته سر کشید
دنیای شعر و شاعریام بیشراب باد
بزم شراب دفتر شعرم خراب باد
شعرم به سر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقت گریز شد به کجا میتوان گریخت
دندان گرفتهام به جگر روضه خوان بس است
تنها برای کشتن ما خیزران بس است
ای کشته حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه مقطّع الاعضا حسین جان
شاعر: محسن کاویانی
Mohjat.net
نظرات
نظری وجود ندارد !