بی‌حالی شبیه تشنه‌ها

بی‌حالی شبیه تشنه‌ها

[ حسین ستوده ]
بی‌حالی شبیه تشنه‌ها
می‌افتی و می‌زنی صدا وا اُمّاه

می‌سوزه تنت توی تبت
خون می‌ریزه از دور لبت با هر آه

وا اُمّاه وا اُمّاه وا اُمّاه...

غریب حجره نشین
خون دلت رو زهر کینه ریخته روی زمین

پاره شده جگرت
رسیده مادرو گرفته زانو زیر سرت

وا اُمّاه وا اُمّاه وا اُمّاه...

مادر اومد تو رو زخمی و پامال ندید
ای وای من ای وای من

تو رو دیگه وسط گودی گودال ندید
ای وای من ای وای من

بین موهای تو باز پنجه و چنگال ندید
ای وای من ای وای من

سرِ بردنِ سرِ تو بحث و جنجال ندید
ای وای من ای وای من

بردن تو رو مجلس حرام
اما این کجا و بزم شام ای آقا

همرات نیومد که خواهرت
دستی نرسید به دختر واویلا

واویلا واویلا واویلا... 

روضه به اینجا رسید
رقیه گریه کرد و زجر موی سرش رو کشید

انقده بد زدتش
روبروی نیزه‌ی...

نظرات