
گریه نکن بابا، حالت میشه بدتر خیسِ چشات، خشکِ لبات، ای آیهی کوثر الان برات میگیرم آب، نخواب علیاصغر الان دیگه میرسیم میدون، طاقت بیار شایدم که بباره بارون، طاقت بیار چند قدم دیگه بابا جون، طاقت بیار اینا با تو کاری ندارن شاید برا تو آب بیارن مرهم روی دلم بذارن لالایی علی لایلای ... فکرش برام سخته، که جای آب دادن رو دست من گریههاتو با تیر جواب دادن پرپر زدی خندیدن و منو عذاب دادن با این حنجره پاره پاره، چیکار کنم؟ نمونده واسم راهِ چاره، چیکار کنم؟ فکرت راحتم نمیذاره، چیکار کنم؟ چه خونِ دلهایی که خوردم تا که تو رو به خاک سپردم کاشکی منم باهات میمُردم علی لایلای ...