میان چاه ظلمت دلم

میان چاه ظلمت دلم

[ حاج مهدی سلحشور ]
میان چاه ظلمت دلم عذاب می‌شوم
مریضم و دخیل نور آفتاب می‌شوم

خودم دلیل اینهمه جدایی و مصیبتم
خودم برای دیدن شما حجاب می‌شوم

تَوکُلم بدونِ یاد تو ضعیف می‌شود
تو را زِ یاد می‌برم پر اضطراب می‌شوم

برای تَحبِسُ الدُّعا شده، کمی دعا کنید
اگر مرا دعا کنید مستجاب می‌شوم

به گنبد علی قسم اگر به من نجف دهی
تُرابِ پای زائران بوتراب می‌شوم

کنار دیگران به خود چقدر فخر می‌کنم
برای روضه آمدن که انتخاب می‌شوم

چهل شبانه روز خرج حاجتم نمی‌کنم
دو بیت روضه‌خوانِ اصغر و رباب می‌شوم

بس است سینه‌ی مرا چقدر چنگ می‌زنی؟
بس است اصغرم، که از خجالت آب می‌شوم

********

خون تو را پاشید تا به آسمانش
آه از زمین در آمد و دَرّندگانش

یکبار امروز این عبا ما را کمک کرد
حالا برایت کرده بابا سایه‌بانش

آسان در آغوش پدر جان دادی اما
چه سخت شد بابای مظلوم امتحانش

تا گفت إن‌لَّم تَرحَمونی خنده کردند
نفرینِ من به کوفه و زخم زبانش

این اولین بار است که شاهِ دو عالم
دارد خجالت می‌کشد از خاندانش

مهریه‌ی مادربزرگ توست این آب
سهم لبت حتی نشد یک استکانش

حتی به من گهواره‌ات را هم ندادند
دادم ولی بین خیالاتم تکانش

**********

رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی

اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی

**********

سوختم از آتشت آه چه سوزان تبی
همچو لبِ خشک تو هیچ ندیدم لبی

گریه کنم همچنان در عوض لای‌لای
گریه مکن اصغرم، اصغرم آرام باش

نظرات