
پیکرت چون انار، صد دانه نیزه موی تو را زده شانه ای اهلِ کوفه، هلهله از چیست این همه ساکت شوید، من پدری داغ دیده ام اینچنین خون جگر شدن سخت است آه اصلاً پدر شدن، سخت است ریز، ریزی ولی عزیزی تو چه کنم از عبا نریزی تو خیز و بازم عصای بابا شو لااقل پیش پیش عمه ات پاشو بین از بین معرکه او را تا پریشان نکرده گیسو را [ پاشو، مگه نمیبینی اشک و تو چشمای من پاشو، مگه نمی بینی دارن برام کف میزنن پاشو آبرومو بخر پسرم عمه رو ببر ] ای سایه ی تو بر سر عمه بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو ***