بهـار مـن گل مـن بـوستان پرپر من

بهـار مـن گل مـن بـوستان پرپر من

[ حسن حسینخانی ]
بهـار مـن گل مـن بـوستان پرپر من 
چه کرد با تو خزان پیشِ دیدة تر من؟ 

محاسنم به کفِ دست بود و اشک به رخ 
نگـاه کـردم و دیـدم تـو رفتی از بر من 

چه آمدت به سر ای مصحفِ ورق ورقم 
کـه آیـه آیـه شدی بـاز در برابر مــن 

خدا گواست که تنها شدم، غریب شـدم 
ببین چه آمده با کشتن تو بـر سـر مـن 

کسی که گـریه کند در شهـادت پسرم 
کند شفاعت از او روز حشر، مادر من 

پسر کـه رفت، پدر هم غریب می‌گردد 
بـه ایـن دلیل تو بودی تمامِ لشکر من 

بلنــد شـو، بنشین و سـلام کن پسرم 
کـه بهـر دیدنت آید زخیمه خواهر من 

[من همین خوش قد و بالاي حرم را دارم 
یک نفر نیست از اینجا پسرم را ببرد ... 

قدم من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای ... 
صدا بزن پدرت را عصای پیری من 

کنون که پیر شدم خواهرم عصای من است] 
تمام هاشمیان جمع گشته، جمع کنید 

که ریخته به زمین پاره‌های پیکر من 
عدو به گریه من خنده میزند ولدی 

تو گریه کن به عزای علیِ اکبرم 
[اگه برگردی به خیمه بعد از این 

دیگه از خودم جدات نمی کنم 
سرتو رو زانوام بذار بخواب 

قول میدم دیگه رهات نمیکنم 
باشه اصلا نمی خواد حرف بزنی 

پا نکش دیگه صدات نمی کنم] 
بساز اشک بریز و بسوز ای «میثم» 

که نظم توست قبول خدای داور من 
***

پربازدید ترین مداحی شعر روضه محرم و صفر حضرت علی اکبر (ع)

محبوب ترین مداحی محرم و صفر حضرت علی اکبر (ع)

محبوب ترین مداحی حسن حسینخانی

نظرات