
لباس من به تنم گریه میکند تو بگو چقدر گریه کنم من برای پیرهنت تو قبل خاکسپاری به خاک پیوستی حصیر نه که شده خاک کربلا کفنت تن تو را چقدر نعلها به هم زده اند مرا به پیش علمدار با علم زده اند تو را زدند نگفتم که خواهری سخت است مرا نزدند تو گفتی برادری سخت است چگونه شمر سرت را شکست من دیدم به روی سینهی پاکت نشست من دیدم هر آنچه که داد زدم نبر رسیدم من به خنده داد جوابم دگر بریدم من