باز هم محشری از گریه به پا کرد حسین دل ما را ز غم و درد جدا کرد حسین من کجا روضه کجا؟ معرفت آقا بود من حواسم به خودم بود صدا کرد حسین به بهشتی که خدا داد نیانداخت نگاه رفت با گریهکن خویش صفا کرد حسین من شکستم دل او را دل من را نشکست این همه سال مراعات مرا کرد حسین گریهام نور به هه امواتم داد دِین بر گردن ما بود ادا کرد حسین متحیر شده بودم کجا سجده کنم پرچم آورد وسط قبلهنما کرد حسین نام ما را ته مقتل به زبان آورده خون آن حنجره را ضامن ما کرد حسین من حسینی شدهی دست امام حسنم نام ما را حسن آورد دعا کرد حسین چهاردیواری این روضه خودش ششگوشهست کربلا را وسط روضه بنا کرد حسین اربعین کاش بگویم به همه در صحنش حاجتم کرب و بلا بود روا کرد حسین *** چنان شمعی چکیده بر زمینم رو به سوسویم پدر چشمم نمیبیند تو را با دست میجویم چرا موی مرا دیگر نمیبوسی، نمیبافی؟ یقین دارم دلت خون است از اوضاع گیسویم تکان خوردن برای شیشهی عمرم ضرر دارد مضاعف میشود با هر تکانی درد پهلویم غذایم ترک شد اما نمازم را نکردم ترک به هر داغی شبیه عمهام زینب ثناگویم برای من علیاکبر النگویی خرید اما به دست دختری در کوچهها دیدم النگویم لباسم از تنم مانند زهرا در نمیآید خبر داری مرا بیچاره کرده درد بازویم؟ تو که با من نمیگویی کجا رفتی، چه ها دیدی؟ منم اینکه کجا رفتم، چه ها دیدم نمیگویم