چگونه مدح کنم آن بزرگواری را که پارهی جگر خاتم رسولان است کسی که نیست محب رضا مسلمان نیست که مِهر او یکی از شرطهای ایمان است شکار اهو، صید غزال دشت و دمن همیشه گوشه ای از عیش پادشاهان است چگونه است که این شاه ضامن آهوست و مِهر او به دل آهوی بیابان است تو خورشید همه خورشیدهایی ولی من ذره ای ناچیز و پستم به جان مادرت شرمنده هستم نمک خوردم نمکدان را شکستم رفتم به پشت در مگر از من حیا کنند ناگه اسیر پشت دری شعله ور شدم یک غنچه ناشکفته به همراه داشتم جوری مرا زدند .....