ای منم جلوه‌ی جلی زینب

ای منم جلوه‌ی جلی زینب

[ احمد واعظی ]
این منم جلوه‌ی جَلی زینب 
عصمت اللهِ مُنجَلی زینب 
من غریبم، ولی غریبه نی‌ام
فاطمی‌زاده‌ی علی، زینب

در مثَل کار چون شما می‌کرد 
آن زن بی‌خرد چه‌ها می‌کرد؟
روزها سخت رشته می‌تابید 
سرِ شب احمقانه وا می‌کرد

بی‌حیایید و بی‌دل و یله‌اید 
پس به مانند زَجر و حرمله‌اید 
نقره‌ی سنگِ قبر و مقبره‌ها 
سبزه‌ای رُسته بین مَزبَله‌اید

نیزه بر قلب عالَمین زدید؟
سنگ بر شاهِ مشرقین زدید؟
آتشِ کنیه را علَم کردید 
شعله بر خیمه حسین زدید

بی‌خدایان، چه با خدا کردید؟
چه جگرپاره‌ای زِ پیغمبر
غرقِ در خون به نیزه‌ها کردید

شب تاریک بود و ناله‌ی ما 
شعله‌ور باغِ یاس و لاله‌ی ما
وای بر من که بر تنش می‌سوخت
کُنجِ پیراهنِ سه‌ساله‌ی ما
 
دسته‌دسته به خویش پیوستید 
حرمت اهلِ‌بیت بشکستید
راهِ آبی که مَهر فاطمه بود 
بر عزیزان فاطمه بستید 

خسته و افسرده بودم 
زخمی و آزرده بودم 
مجلس نامحرمان بود 
از خجالت مُرده بودم 

رسمِ نامردا همینه 
سرِ بابام رو زمینه
عمه چادری سرم کن 
بابا گوشامو نبینه

نظرات