در این حجره‌ی غم‌ها

در این حجره‌ی غم‌ها

[ احمد واعظی ]
در این حجره‌ی غم‌ها  که غم می‌بارد از هر سو
می‌پیچم به خود تنها  از این پهلو به آن پهلو

شعله‌ور، دیده تَر از پا تا به سَرم می‌سوزد
بی یار و بی یاور لب تشنه جگرم می‌سوزد

ای وای جگرم می‌سوزد ...

بر دامان من، وای من می‌ریزد اشکم از دو عین
یاد کربلا، پُر بلا درد و داغ جدّم حسین

ای خدا، ای خدا می‌سوزم از آن ماجرا
جسم او بَر خاک و رأس او روی نیزه‌ها

ای وای حسین من...

ای نور دلم، گلم افتادی زیر دست و پا
برخیز و ببین نازنین شعله‌ور شده خیمه‌ها

دیدم از روی تَل نعره‌ها بَر سَرت می‌کِشند
دشمنت رو سینه‌ات خنجر بَر هنجرت می‌کِشد

وای حسین من، ای وای حسین من...

نظرات