من باقر العلم پیغمبرم

من باقر العلم پیغمبرم

[ احمد واعظی ]
(من باقِرُ العِلمِ پِیغَمبَرَم
از نسلِ زهرا گلِ حیدرم)۲

از کودکی قلبِ من خون شده
می سوزد از داغِ غم پِیکَرَم

هنوز یادمه، که هر خیمه‌ای غرقِ شور و نوا بود
هنوز یادمه، پُر از درد و غَم هر طرف کربلا بود

(هنوز یادمه، که از تشنگی کُنجِ هر لَب تَرَک خورد
هنوز یادمه، که حتی عَقیله زِ دشمن کُتَک خورد)۲

هنوز یادمه...

غمگین و غَم دیده و افسرده‌ام
از جور پاییز پژمرده‌ام
(بر گردنِ من ردِ سلسله‌است
بر شانه کوهِ بَلا بُرده‌ام)۲

هنوز یادمه، از آن لحظه‌ای که عمو تشنه جان داد
هنوز یادمه، دو دستِ علمدارِ ما از تَن اُفتاد

هنوز یادمه، به دنبالِ طفلانِ زهرا دویدم
هنوز یادمه، که از گوش‌ها گوشواره کشیدند

هنوز یادمه...

(دریای طوفانی‌ام کرده‌اند
غرقِ پریشانی‌ام کرده‌اند)۲
در کوفه همراه اَهلِ حَرَم
با عمه زندانی‌ام کرده‌اند

هنوز یادمه، که صحرا پر از نغمه‌ی طَبل و نی بود
هنوز یادمه، سَرِ جَدِ مظلومِ من روی نِی بود

هنوز یادمه، که از هر طرف تشنه مَرکَب رسیدند
هنوز یادمه، سَرِ اَطهَرَش از قَفا می‌بریدند

هنوز یادمه...

نظرات