هزار شکر سرم زیر پرچم حسن است شب ششم شده یعنی محرم حسن است هزار شکر که زهرا خرید ما را باز که جمع ما همه در جنس درهم حسن است قسم به گریهکنانش که زود میبینیم قرار ما همه صحن معظم حسن است اونی که بیشتر از همه، نگران حال منه تنها رفیق زندگیم آقام امام حسنه نه گنبدی نه حرمی، نه یه دونه زائر آقا تو یه کلام ختم کلام، کاشکی بودی تو کربلا کاش بودی کرببلا کنار حرمم حرم داشتی حسن کاش بودی کرببلا یه ایوون طلا تو هم داشتی حسن دور ضریحت پر سینهزن بود مادرمون فاطمه بی مهن بود یک شب جمعه حرم حسین و یک شب جمعه حرم حسن بود حسن جانم... در خیام حسین، ز گریه طوفان شده قاسم ابن الحسن، عازم میدان شده مادرش مو کنان، عمهاش در فغان وای حسین جان وای حسین جان پسر فاطمه جان ز برش میرود که جگرگوشهی برادرش میرود یادگار حسن، کرده در بر کفن وای حسین جان، وای حسین جان گل بریزید چه دامادی چه شمشادی چه رعنایی گل بریزید چه زیبایی، چه آقایی چه آقایی بیا نجمه تماشا نظر کن قاسمت را کفن پوشیده و عازم به میدان بیایید ای جوانان گلاب آفرید و قرآن روَد ابن الحسن قاسم به میدان گل بریزید چه دامادی چه شمشادی چه رعنایی گل بریزید