نوای غم دلم دوشینه میزد سیاهی سایه بر آیینه میزد دل من پابرهنه، اشک ریزان پی تابوت زهرا سینه میزد ******** یارب نصیب هیچ غریبی دگر مکن داغی که گیسوان حسن را سپید کرد با صد امید حامی مادر شدم، ولی دستش ز سر گذشت و مرا ناامید کرد ******** دلی پُر درد نشتر خورد آخر و بغض در گلو سر خورد آخر برادرها همه بودند امّا علی از پشت خنجر خورد آخر ********