فانیِ ذاتِ خدا شد، فانیِ دنیا نشد موقع رفتن حریف گریهی زنها نشد از بَرَم دامن کشان که رفت، گفتم با خودم خوشبهحال آنکه در هفت آسمان بابا نشد دست و پای باعث و بانیش الهی بشکند اولین بار است پیش پای بابا پا نشد ****** دیدی آخر همه زانو زدنم را دیدند کمکی کن من افتاده ز پا را بزنند پیکرت بیشتر از خیمهی دارالحرب است .... ******* یک پدر میخواستم از او مرا مهمان کند هرچه کردم وا کنم راه گلویش را نشد حال راحت در بغل میگیرمش میبوسمش چون حیا کردیم از هم شامِ تاسوعا نشد ******* ریزریزی ولی عزیزی تو چه کنم از عبا نریزی تو دست خودم نبود که با زانو آمدم پیچیده درد در خودم میخورم زمین امروز روز جشن زمین خوردن من است کف میزنند دور وبرم میخورم زمین مویم سپید گشته که چنین قد کشیدهای حق دارم ای پسر پدرم میخورم زمین با هر تکان تن تو ز هم باز میشود جسم تو را چگونه برَم میخورم زمین ****** بر لبان دشمنت دیدم تبسم آمده اولینبار است زینب بین مردم آمده ******* ای پسر من پدر پیر توام پدر پیر و زمینگیر توام سخنی گوی و دلم را خوش کن