
فاش میگویم و از گفتهی خود دلشادم بندهی عشقم و از هر دو جهان آزادم من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ****** برای ما که خستهایم و دلشکستهایم نه ولی برای عدهای چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعهام دوباره صبح ظهر نه، غروب شد نیامدی ****** همهجا بروَم به بهانهی تو که مگر برسم در خانهی تو همهجا دنبال تو میگردم که تویی درمان همه دردم یا اباصالح مددی (یا اباصالح مددی مولا) (کربلا کربلا، کربلا کربلا) این دل تنگم غصهها دارد گوییا میل کربلا داردش ای خدا ما را کربلایی کن بعد از آن با ما هرچه خواهی کن ****** گر نگاهی به ما کند زهرا درد ما را دوا کند زهرا این مقام کنیز او فضهست تا دگر خود چهها کند زهرا همچو مرغی که دانه برچیند دوستان را جدا کند زهرا ******* گردیده بود قنفذ همدست با مغیره او با غلاف شمشیر آن تازیانه میزد ****** بریز آب روان اسماء به روی پیکر زهرا ولی آهسته آهسته ببین بشکسته بازویم ******* ساربانا مزنید این همه آوای رهین آخرین قافله را قافله سالار این است مزنیدم مبریدم که در این دشت مرا کار این است گل اگر نیست ولی صفحهی گلزار این است (وای حسینم)