
دوریم از رخ ماه، أینَ بقیةالله؟ ماندیم در دل چاه، أینَ بقیةالله؟ دلتنگ یار بودیم هر روز وقت و بیوقت گفتیم گاه و بیگاه، أینَ بقیةالله؟ یا رب تفضّلی کن خسته شدیم از این غم با ما کمی بیا راه، أینَ بقیةالله؟ ماه خداست این ماه از برکتش به مَه دید ما را رساند در این ماه أین بقیةالله؟ یک شب نجف عطا کن تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أینَ بقیةالله؟ آب از سرم گذشته عمرم به سر رسیده از سینه میکِشم آه، أینَ بقیةالله؟ هر بار روضه رفتیم هر بار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أینَ بقیةالله؟ در بین آتش و دود مادر صدات میزد أینَ بقیةالله؟ **** فاطمه بین در و دیوار میخواند تو را زینب کبری سر بازار میخواند تو را **** سه ساعته شلوغه تو گودال زبونم لال، زبونم لال آخ بدنت چقدر شده پامال زبونم لال، زبونم لال چقدر طول کشیده این جنجال زبونم لال، زبونم لال داره میاد اسبِ پریشون یال زبونم لال، زبونم لال **** حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم کنار تن بیسرت کاسهی آب گذاشتم، واویلا حسین جان تو بودی و گودال و ریگ و تنت زیر نیزه خداحافظی کردی با خواهرت زیر نیزه صدا میزدم مادرت رو به دامن بگیره سرت رو به صحرا سپردم که با خاک بپوشونه داداش تنت رو بمیرم که بردن جلو چشم من پیرهنت رو تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت **** خبر آن نیست که اموال به غارت رفته خبر آن است که زینب به اسارت رفته