پشتش شکست هرکه پناهنده‌ی تونیست

پشتش شکست هرکه پناهنده‌ی تونیست

[ محمدحسین پویانفر ]
پشتش شکست هر که پناهنده‌ی تو نیست
شد سرشکسته، هر که سرافکنده‌ی تو نیست

خوشبخت ما که بار ملامت کشیده‌ایم
بیچاره آن که در دو جهان بنده‌ی تو نیست

نعلین خود به خاک نکش، چشم ما که هست
هر چند چشم بنده برازنده‌ی تو نیست

ما را ببخش محض شفاعت، دلت شکست
چشمت به شمر خورد که زیبنده‌ی تو نیست

ای شاه زخم خورده‌ی تشنه که بوریا
حتّی حریف جسم پراکنده‌ی تو نیست

ما گریه می‌شویم ولی خوب واقفیم
این‌ها علاج قلب ز جا کَنده‌ی تو نیست

(حسین، وای)۴
...
تو زیر پا رفتی ولی بیچاره زینب
از این به بعد و بعد از این سالار زینب

باید خودت یاری کنی ورنه محال است
بوسه بگیرد از گلوی پاره زینب

خون گلویت را کسی تا آسمان برد
پیراهن و عمامه‌ات را این و آن برد

آیا نگفتم در بیاور خاتمت را؟
راضی شدی انگشترت را ساربان برد؟

گفتند که پیراهنت را می‌کشیدند
تصویر غارت کردنت را می‌کشیدند

نه اینکه نیزه بر تنت می‌ریخت دشمن
بلکه به نیزه‌ها تنت را می‌کشیدند

رفتی و دستم بر ضریح دامنی بود
رفتی ز دستم، رفتنت چه رفتنی بود

تا آن زمانی که به یادم هست داداش
وقتی که می‌رفتی تنت پیراهنی بود

یا مظلوم...

نظرات