
دیدار تو حل مشکلات است صبر از تو خلاف ممکنات است دیباچهٔ صورت بدیعت عنوان کمال حسن ذات است لبهای تو خضر اگر بدیدی گفتی:لب چشمه حیات است بر کوزهٔ آب نه دهانت بردار که کوزهٔ نبات است سعدی غم نیستی ندارد جان دادن عاشقان نجات است گر من زِ محبتت بمیرم دامن به قیامتت بگیرم ای مرهمِ دردِ دردمندان درمان دگر نمیپذیرم آن کس که به جز تو کس ندارد در هر دو جهان من آن فقیرم چه جمالی، چه خصالی چه شکوهی، چه کمالی جلواتت، برکاتت حسناتت، وجناتت همه عالی، همه عالی، همه عالی همه بیحد، همه بیحد، همه بیحد در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت طفلان همه پیاده و دشمن سواره بود ذوالجناح رو به حرم گو به دخترم تا آخرین نفس پدرت گفت: آب، آب