حسن حسینخانی

سودش فراوان ست و خیرش نیز بسیار است

2005
26
سودش فراوان است و خیرش نیز بسیار است
آن‌که تو را با قیمت جانش خریدار است

شب تا سحر یک عمر خاکستر شدن دارم
یک عمر چون پروانه بودن سخت دشوار است

از شش جهت گیسوی تو راه مرا بسته
هر کس که عاشق می‌شود ذاتاً گرفتار است

فکر منِ جامانده‌ی وامانده هم باشید
ای کاروان آهسته‌تر، در پای من خار است

معشوق زیر منت عاشق نخواهد بود
صدبار قربانش شوم بازم طلبکار است

بی تو همین که زنده می‌مانم گنهکارم
بین خلایق بیشتر عاشق گنهکار است

با گریه کار طفل بهتر راه می‌افتد
گر کار ما گریه نباشد، کارمان زار است

جز گریه از ما فاطمه چیزی نمی‌خواهد
عاشق بدون گریه عاشق نیست سربار است
---
صحرا به صحرا کو به کو داریم نم نم می‌رویم
پشت سرِ هم دم به دم آدم به آدم می‌رویم

راهی شدن دریا شدن یعنی کمال قطره‌ها
ما هم به راه افتاده‌ایم و جانب یم می‌رویم

در شعله آتش می‌شویم آتش به عالم می‌زنیم
هم مثل یک پروانه هم میسوزیم هم می‌رویم

ما هر دو عالم را به این معراج دعوت می‌کنیم
از این سوی عالم اگر آن سوی عالم می‌رویم

بی واسطه اسماء حق در ما تجلی می‌کند
هر وقت تحت قبه‌ی سلطان عالم می‌رویم

عیسی بن مریم نوح ابراهیم موسی هود و نوح
این راه را پیغمبران رفتند و ما هم می‌رویم
---
بگیرید دست گدا را گدای بی سر و پا را
همه دارن به ما میگن، کربلا نرفته‌ها را

آن بارِ اولی که دیدم تو را دلم رفت
یادت اگر بیاید نزدیک کربلا بود

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش