جمع رسل محو در صفات تو هستند وقف نشان دادن حیاط تو هستند ذات وجودی انبیای الهی جمع شده در میان ذات تو هستند جلوهی ربی عارفان حقیقت کاسه به دست تجلیات تو هستند جلوه مکن بندگان به کفر می افتند جلوه نکرده هنوز مات تو هستند جام بهشتی و نهرهای بهشتی گوشه ای از برکت فرات تو هستند گندم شهر ریات که روزی ما شد دوستانت پی زکات تو هستند روز قیانت اگر نیامده از راه منتظر کشتی نجات تو هستند طفل رضیع تو دستگیر دو عالم گر چه کودک ولی پیر دو عالم ******** تو کوچه پس کوچه های شهر پیچیده بوی روضه خدا میبخشه گناهارو، به آبروی روضه جوون و پیر مرد و زن اینجا، خادم روضههاتن پایین و بالای شهر ما ، همه میگن گداتن آقا کل بچههای ما ، نوکر بچههاتن وای، بساط عزاتو علم کردی بازم چایی روضه دم کردی حسینیه ها رو حرم کردی وای، چی میشه منم با شما باشم زیر سایتون با خدا باشم منم اربعین کربلا باشم حسین من ... ******** کاروان راه نینداز بمان تا برسم دارد از دور اویس قرنی میآید کرم ذاتی دست تو از آن جانب در قبل از هرگونه عرق ریختنی میآید رنگ هرآنچه ببافد به تنت سرخ بُود به تو از فاطمه هر پيرهنی میآيد پيرهن نيز به جسم تو افاقه نكند به تو انگار همان بیكفنی میآيد ******** هی میگفتم که نزن نزن میزد طعنه به دل امام حسن میزد اینکه هیچی نشد آزارم میده کاش یه دونه سیلی هم به من میزد ******** مابین گریه فاطمه سرمیزند به ما فرقى نمیکند که زیادیم یا کمیم دم میدهیم و میتمان زنده میشود حداقل در این دهه عیسى بن مریمیم هم تو کنار مایی و هم ما کنار تو یعنى هنوز هم که هنوز است با همیم هنگام گریه قطره به قطره تبرکیم هنگام گریه آب فراتیم, زمزمیم امروز پاى روضه تو گریه مىکنیم فردا شریک حج رسول مکرمیم با تو در این زمین خدا آشنا شدیم ممنون آن گناه نخستین آدمیم بالاى بام خانه تو را جار میزنیم زهرا اگر قبول کند مثل پرچمیم ******** پیاده شد از روی محمل یه بانویی رشیده علی اکبر شد عنان گیرش، ناموس حق رسیده همه دارن میان اینجا، پای سلام زینب بنیهاشم کوچه وا کردند، به احترام زینب فداییهای که سر میدن، پای کلام زینب علم روی دوش علمداره عقیله عجب عزّتی داره خدا عزّتش رو نگه داره الهی نشه خون دل زینب جدایی نشه قاتل زینب نشه بیکسی حاصل زینب ******** من پرده نشین را محمل بى پردهاى دادند به هر جا که گذر کردم سنگ از دست رهگذر خوردم منی که سایهام را مردم کوچه نمیدیدند منی که شش برادر داشتم ، حالا نظر خوردم چه کارى بر میآمد از برادر مردهاى چون من فقط زانو بغل کردم ، فقط خون جگر خوردم ******** بعد پنجاه و چند سال این بار از دل خود کشید آهی سرد حلقه زد اشک با برادر گفت پسر مادرم بیا برگرد هیچ کس روی سیل ویرانگر خانه خویش را نمیسازد به مدینه ببر مرا با خود خاک اینجا به ما نمیسازد تو گره میزنی عزیز دلم زیر معجر خدا به خیر کند آن همه پنجه آن همه ترکه چند دختر خدا به خیر کند چند روز دیگر در آن گودال وقت تعبیر حرف هایش شد خواست با خواهرش وداع کند لطمه ای مانع صدایش شد هر چه او بیشتر نفس میزد بیشتر میزدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با کمر میزدند زینب را خوابشان برد بچهها سر شب تا سحر میزدند زینب را